عصر کشاورزی، گروه اقتصاد- فاطمه امیراحمدی: آبخیزداری یکی از طرحهایی است که برای ذخیره سازی و مدیریت روان آبها مورد استفاده قرار میگیرد.
به گفته رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در نشستی خبری با خبرنگاران، عنوان کرد که کشور سالانه ۴۰۰ میلیارد مترمکعب بارش دارد اما ۲۵۰ میلیارد مترمکعب آن تبخیر میشود.
این فاجعه در شرایطی که خشکسالی دامن گیر کشور شده و با بحران آب مواجه هستیم نتیجه سیاستهای غلط در گذشته را به وضوح نشان میدهد.
در ادامه خبرنگار مهر گفتگوی مشروحی با عباس گلی جیرنده از کارشناسان حوزه آب و خاک داشت که میخوانید.
عنوان میشود بخشی از سازههای آبخیزداری خود منجر به آسیب محیط زیست شده و برای ذخیره سازی آب ناکارآمد است. در این خصوص سخنگو صنعت آب به خبرنگار حوزه انرژی مهر گفته بود «آبخیزداری در جاهایی که سازههای نگه داشت آب می زنیم باعث میشود تا نظام توزیع عرفی آب در گذشته دست بخورد. به عنوان مثال، در بالادست سد زاینده رود بیش از ۱۰۰۰ بند آبخیزداری زده شده و آب ورودی به سد زاینده رود را کم کرده و سدهای دیگر به همین منوال است». یا در بخشی دیگر از سخنان خود اظهار کرده بود «سطح آب زیرزمینی در دشتها خیلی پایین رفته و این عدد بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ متر بوده و آبخیزداری و آبخوانداری غالباً به احیای منابع آب زیرزمینی منجر نمیشود». پژوهشها و مطالعات چند ساله شما در این خصوص این مسئله را تأیید میکند؟
مطالعاتی که سازمان منابع طبیعی انجام میدهد دارای ۲ ردیف اعتباری حوزههای سدی و ردیف اعتباری حوزههای فاقد سد است. وزارت نیرو هم بخشی از بودجه را برای حوزههای فاقد سد به سازمان میدهد که سازههای کوچکی احداث کند تا رسوب را بگیرد و طول عمر سد بالا برود.
در نتیجه خود وزارت نیرو زمان بحران آب مسائل مربوط به سازههای آبخیزداری را مطرح میکند و برای آن ردیف بودجه دیده است و این دور از انصاف است که سخنگو صنعت آب عنوان کند این سازهها آسیبرسان به محیط زیست است. چرا وزارتخانه در زمان بحران دنبال مقصر میگردد؟
مناقشه زاینده رود از زمانی مطرح شد که وزارت نیرو ادعا کرد که سازههای آبخیزداری پشت سد زاینده رود باعث این شده که آب پشت سد نیامده و ناترازی آب پشت زاینده رود ثمره این سازههای آبخیزداری است همچنین مناقشه زاینده رود از زمانی مطرح شد که وزارت نیرو ادعا کرد که سازههای آبخیزداری پشت سد زاینده رود باعث این شده که آب پشت سد نیامده و ناترازی آب پشت زاینده رود ثمره این سازههای آبخیزداری است.
ما برای مطالعات خود از اغلب این سازهها بازدید کردیم. سازههای آبخیزداری چند تیپ بیشتر نیستند.
نخستین سازه به خشکهچین اصطلاحاً معروف هستند و هیچ ملات سیمانی در آن مورد استفاده قرار نمیگیرد. سنگها فقط روی یکدیگر چیده شده و ارتفاع آن به یک متر هم نمیرسد.
هنگامی که سیل با رسوبات میآید، رسوبات پشت این سنگها میماند و فقط آب رد میشود. این سازه نیمه تراوا بوده به این معنی که آب پشت آن مثل بتن نمیایستد، اینکه نتواند رد شود یا نشت نکند.
هر سیلی که اتفاق میافتد وقتی تسکین پیدا میکند رسوب آب از درز و شکاف سنگها رد میشود.
یک سری سازهها داریم که به آنها گابیون گفته میشود. در این سازهها هم ملات سیمان استفاده نمیشود و سازندههای آبخیز آن را با فنس فلزی مهار میکنند که پایدارتر شود. این سازه نیز نیمه تراوا است یعنی رسوبات آب سیلاب و گلآلود باقی میماند و فقط آب رد میشود. پس بنابراین این سازه هم نمیتوانند باعث این شوند که به قول معروف آب پشت سد نیاید.
یک سری سازههای دیگر که در آبخیزداری استفاده میشود به آن سنگ و ملات میگویند. از نام آن مشخص است وقتی مدیران سازمان آبخیزداری در ارتفاعات مختلف از این سازه استفاده میکنند لولههایی میگذارند که آب از آن رد شود. این سازهها مخزنی نیست.
در این بخش چه اتفاقی افتاده است؟
در اینجا وزارت نیرو ادعا میکرده که همه این نوع سازهها باعث میشوند آب پشت سر نیاید؛ اما در ادبیات مهندسی آبخیزداری گفته میشود سازههای آبخیزداری علاوه بر اینکه رسوبات را میگیرد و طول عمر سدها را بیشتر میکند جریان رودخانه را نیز به گونهای تنظیم کرده که همواره آب داشته باشد.
در واقع جلوی آب را گرفته و ذره ذره آن را پس میدهد و باعث میشود این رودخانه یا رودخانههای فرعی همواره آب داشته باشند. اجازه نمیدهد آب به هدر برود و آب دهی مستمر است.
مدیران وزارت نیرو عنوان میکنند سازههای سنگی که با سیمان و سنگ است، مردم در آن لوله گذاشته یا کانال زدهاند و در حال بهرهبرداری از آن برای کشاورزی هستند در حالی که این موضوع ارتباطی به منابع طبیعی نداشته و نباید نافی وظیفه مهم آبخیزداری شود. اینجا وظیفه وزارت نیرو یا جهاد کشاورزی است که در قالب پلیس آب، همان گونه که چاههای آب غیر مجاز را بررسی میکنند این موضوع را هم مورد بررسی قرار دهند.
چرا وزارت نیرو عنوان میکند آبخیزداری نتوانسته آب مورد نیاز سد زاینده رود را تأمین کند؟
وزارت نیرو تمام سازهها را فهرست کرده و عنوان میکند تمام این سازهها باعث میشوند که آب پشت آنها جمع شده و دلیل کسری آب پشت مخزن سد زاینده رود به همین سازهها برمی گردد. ما در مطالعات و تحقیقات خود از تمام سازهها عکس گرفته و نقشه برداری کردهایم. پشت بالغ بر ۸۰ درصد نوع سازههای سنگی و ملاتی یا گابیون رسوب گرفته است؛ ضمن اینکه مخزنی ندارد تا آب را پشت خودشان جمع کنند. علاوه بر اینکه غالباً تخریب شدهاند چرا که طول عمر این سازهها حداکثر ۷ تا ۱۰ سال است، فقط برای این استفاده میشوند که رسوب را جمع کنند و اجازه ورود آنها به سدها همراه با آب را ندهند. میزان ناترازی آب پشت سد زاینده رود آنقدر زیاد است که اگر سالی ۴ بار تمام این سازهها آب بگیرند باز هم رقم آن به قدری ناچیز است که در حجم آبی که نیاز است گم میشود
ادعایی که گفته میشود این مخازن مانع ورود آب میشوند نادرست است. سازههایی که کمی بزرگتر هم هستند در این یک دهه بخش اعظم آن پر شده است.
نکته نهایی اینکه میزان ناترازی آب و کمبود آب پشت سد زاینده رود آنقدر زیاد است که اگر سالی ۴ بار تمام این سازهها آب بگیرند باز هم رقم آن به قدری ناچیز است که در حجم آبی که نیاز است گم میشود.
حال با این مشکل چگونه میتوان چالش سد زاینده رود را حل و فصل کرد؟
ما سری زمانی را بررسی کردیم زیرا معتقدیم که در طبیعت چون عدم قطعیت زیاد است باید سری زمانی کار شود. بنابراین از سال ۱۳۶۰ تا ۱۴۰۲ بارندگی، خشکسالی، تغییر کاربری، افت بهرهبرداری از آبخوانها، ورودی و خروجی به سدها را مورد بررسی قرار دادیم.
دادهها در یک نمودار کنار یکدیگر گذاشته شدند تا یک سالی قبل از ۸۰ (چون پیش از ۸۰ در آنجا کار آبخیزداری نداشته است) باز هم سد، نوسان و افت داشته است. این موضوع به خشکسالی مرتبط بوده است. در ادامه دوباره به دلیل بارشهای برف، سد زاینده رود توانسته خودش را احیا کند.
قانون «استقلال آب» در اواخر دولت دهم تصویب و در دولت یازدهم اجرا شد. پیش از قانون استقلال آب، حوزه آبخیز به عنوان یک واحد مستقل مدیریت میشد. وقتی قانون استقلال آب مصوب شد مجوز داد، بهرهبرداری از منابع آب به شکل استانی باشد. اتفاق از اینجا شدت گرفت که دو استان چهارمحال و بختیاری و اصفهان منابع آب مشترک را هر کدام مستقل مدیریت میکردند. این مدیریت منابع آب میتواند بهرهبرداری، موضوع مجوز چاهها و…. باشد که با یک نگاه واحد، منابع آب مورد بررسی قرار نمیگرفت. پیش از این، حوزه سفیدرود یک مسئول داشت که وزارت نیرو بود و با نگاه واحد مدیریت میکرد. وقتی قانون استقلال آب مصوب شد، دو استان مستقل از یکدیگر مدیریت کردند و یکی از عوامل اصلی چالش همین بود.
وقتی مطالعات و بررسیهای خود را در این بخش آغاز کردیم متوجه توسعه کشاورزی در نمودارها شدیم و این پرسش پیش آمد، چطور ممکن است بارندگی کم شود و شاخصهای خشکسالی نشان بدهد که ما در دوره خشکسالی قرار داریم اما سطح زیر کشت بیشتر شود. این نشان دهنده این است که یک جا بهرهبرداری مازاد از توان حوزه در حال انجام بوده و بهره برداری از آب بالا است؛ این برداشت آب یا از چاههای زیرزمینی است یا از پشت سازهها یا از رودخانهها وقتی ما مطالعات و بررسیهای خود را در این بخش آغاز کردیم متوجه توسعه کشاورزی در نمودارها شدیم و این پرسش پیش آمد، چطور ممکن است بارندگی کم شود و شاخصهای خشکسالی نشان بدهد که ما در دوره خشکسالی قرار داریم اما سطح زیر کشت بیشتر شود. این نشان دهنده این است که یک جا بهرهبرداری مازاد از توان حوزه در حال انجام بوده و بهره برداری از آب بالا است؛ این برداشت آب یا از چاههای زیرزمینی است یا از پشت سازهها یا از رودخانهها.
البته خود مردم هم نقش داشتند. قبل از سال ۱۳۸۰ ما خشکسالی داشتیم، بعد قانون آب آمد سپس توسعه کشاورزی و باغات اتفاق افتاد. این سلسله اتفاقها به حجم آب پشت سد زاینده رود لطمه زد.
حتی ما افت و خیز و نیز نوسان سد را از دهه ۶۰ به دست آوردیم. این پر شدن و خالی شدن سدها رابطه مستقیمی با تمام اتفاقات پس از سال ۱۳۸۰ دارد. یکی از این عوامل بهره برداری بی رویه از سفرههای زیرزمینی، چاهها و… توأمان با خشکسالی است.
نکته اساسی اینجاست که در مدیریت سدها موضوعی به نام منحنی فرمان داریم. این منحنی به مدیر سد میگوید در چه تاریخی، در کدام از ماه سال، با چه میزان بارندگی و نیز محل مصارف، دریچه را در کجا کم و زیاد کند. در زمان فعلی که در شرایط بحران آبی قرار داریم یا دچار کمبود بارندگی و بارش برف شدهایم این منحنی فرمان باید متناسب با شرایط موجود تغییر کند اما به روند گذشته ادامه یافته است.
نکته دردناکترش اینجاست که در حوزه زاینده رود دو تونل از کوهرنگ آب را وارد حوزه میکند. اگر آن دو کانال کوهرنگ نبود خیلی زودتر بحران زاینده رود نمود پیدا میکرد، اما مناقشه بعد از سد است یعنی نهاد متولی باید عوامل چالش برانگیز در این بخش را پس از موضوع سد پیگیری کند. برخی کارشناسان عنوان میکنند آب سمت کاشان میرود و بعضی دیگر میگویند آب به سمت یزد رفته یا برخی میگویند این آب به سمت فولاد برده شده است.
پروژه مطالعاتی ما در این بخش متوقف شد زیرا موضوع بحث ما اثربخشی اقدامات آبخیزداری بود که دادهها میگفت اقدامات آبخیزداری که شامل سازهایی بود که توضیح آن در بالا آمد نقشی در این تنش شدید آبی در این حوزه نداشته و اگر هم داشته آنقدر جزئی است که نسبت به آن افتی که دارد قابل استدلال نیست. پشت سد زاینده رود مثلاً ۵۰ یا ۱۰۰ میلیون لیتر آب کاهش را نشان میدهد که اگر کل سازههای آبخیزداری فرضا ۵ یا ۶ بار هم آب بگیرند و کل آن مخزن باشد مقدار آن ۱۷ یا ۱۸ میلیون لیتر میشود. این عدد نسبت به ۱۰۰ میلیون لیتر که به مثال آورده شد، بسیار ناچیز است.
منظور این است که سد زاینده رود و سازههای موجود همین میزان آب را میتوانند در خود نگه دارند و تأمین کنند؟
بله با فرض اینکه همه آنها مخزن باشند، آب را نگه داشته و نیمه تراوا نباشند.
عوامل دیگر تأثیرگذار در این بحران آبی میتوان به چه موضوعهایی اشاره کرد؟
بله. گاهی وقتها مثل هفته دولت بعضی از مدیرکلها میخواهند رزومه کاری خودشان را ارائه دهند. ما یه سری ربات با برنامه نویسی طراحی کردیم و کل اخبار زاینده رود را از رسانهها گردآوری کردیم. مثلاً در هفته منابع طبیعی یک مدیر شهرستانی خبر از افتتاح سازهای میدهد که مثلاً فلان قدر آبگیری دارد که با توجه به مشخصاتی که سازه دارد این عدد اغراقآمیز است.
نکته دیگر اینکه در بحث زاینده رود فقط منابع طبیعی فعالیت نداشته است. آب و خاک وزارت جهاد کشاورزی هم کار کرده و حتی برخی از شهرداریها هم برای تأمین آب مورد نیاز خود سازه ایجاد کردهاند و در سازههایشان با لایههای پلیمری ژئوممبران غیر قابل نفوذش کردند. ما در این مطالعه تمام سازهها را مطالعه کردیم، تفاوتی نمیکرد کدام بخش یا نهاد سازه را ایجاد کرده بود.
تکبهتک سازهها را با جیپیاس پیدا کردیم و عکس گرفتیم و تمام این مطالعات به استانداری اصفهان تحویل شد و قرار بر این بود که استانداری اصفهان این دادهها را یکجا بارگذاری کند که شفافسازی شود و همه مردم ببینند که حتی آنها هم در تخریب سرزمین نقش داشتهاند. در این خصوص اطلاع نداریم بارگذاری این دادهها در کدام مرحله است.
آیا میتوان گفت قانون استقلال آب منجر به این شد که زاینده رود احیا نشود؟
این موضوع آن را تشدید کرد. وقتی قانون اشتباه گذاشته میشود تا زمانی که بارندگی خوب است و شرایط مناسب خودش را نشان نمیدهد اما به محض اینکه به سمت خشکسالی میرویم تبعات این قوانین مثل کوه یخ از آب سر بر میآورد.
یک گریزی به سیستان داشته باشیم. افغانستان ۷۰ سال است که در حال سدسازی است و ۱۰ سال زودتر از ایران سدسازی را آغاز کرده است. من برای روشن شدن موضوع از یک کلید واژه استفاده میکنم به نام «هیدروهژمونی یا آبچیرگی». معتقدم هیدروهژمونی افغانستان سیاستی پایدار در دوران سیاسی ناپایدار است. این کشور به لحاظ سیاسی کشوری پر نوسان است اما آبچیرگی آن تغییر نمیکند افغانستان ۷۰ سال است که در حال سدسازی است و ۱۰ سال زودتر از ایران سدسازی را آغاز کرده است. من برای روشن شدن موضوع از یک کلید واژه استفاده میکنم به نام «هیدروهژمونی یا آبچیرگی». معتقدم هیدروهژمونی افغانستان سیاستی پایدار در دوران سیاسی ناپایدار است. این کشور به لحاظ سیاسی کشوری پر نوسان است اما آبچیرگی آن تغییر نمیکند؛ از ۷۰ سال پیش نیز همین گونه بوده و اگر خشکسالی سیستان اتفاق نمیافتاد این سیاست پنهان نمایان نمیشد که افغانستان بعد از رایزنیهای سیاسی دوباره در حال زدن یک سد به نام کج صمد در نزدیکی ایران با اعتبار ۱.۹ هزار میلیارد تومان (همت) است. این نشان میدهد آنها از این سیاست کوتاه نمیآیند. در واقع خشکسالی سیستان این سیاست را برملا کرده است.
روند در منابع طبیعی این گونه است که اگر یک اقدام مثبت انجام شود اثر آن ۱۰ سال بعد مشخص میشود. زاینده رود برای اینکه ریکاوری (بهبودی) شود ۱۰ سال زمان نیاز دارد. این موضوع مهم است زیرا خشکسالی هواشناسی با خشکسالی هیدرولوژی متفاوت است. شاید در حال حاضر بگوییم مثلاً تهران دچار خشکسالی است با وجود اینکه رودخانهها پر آب هستند اما اثر این خشکسالی ۲ یا ۳ سال بعد نمایان میشود؛ چرا؟ چون در چنین شرایطی مردم باز هم به رویه قدیمی مصرف میکنند و سال به سال تنش آن بیشتر میشود.
در زاینده رود همین اتفاق افتاد. وقتی تغییر کاربری به باغات داده میشود باغدار به گذشته برنمیگردد تا زمین را به دلیل خشکسالی و کم آبی تعدیل کند چون هزینه کرده و این پافشاری به سفره آب زیرزمینی و چاههای مجاز و غیرمجاز فشار میآورد داخل رودخانه پمپ میگذارد تا آب را برای باغ بکشد.
این تغییر کاربری اتفاق افتاده است با قوانینی که در جهاد کشاورزی بوده و بستههای حمایتی که مثلاً معاونت باغبانی کشاورزی برای توسعه باغداری به کشاورزان داده است. تمام این موارد بهم ربط دارند. در شرایط به وجود آمده برای زاینده رود باید تمام ابعاد را با جزئیات سنجید، نمیتوان یک عامل یا عملکرد یک نهاد را مورد مطالعه قرار داد.
حداقل در این مطالعه ادعای ما بر این است که تمام آیتم مطالعاتی اثرگذار مثل بارندگی، خشکسالی، تغییر کاربری، جمعیت و… را با هم دیدهایم. اینجا بود که فهمیدیم چرا بارندگی کاهش پیدا کرده و خشکسالی داریم اما سطح زیرکشت افزایش یافته است.
در واقع پروژه زاینده رود یک پکیچ از عوامل اتفاقات مختلف است؛ از این رو سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور طرح جامع حوزههای آبخیز را در دستور کار قرار داده و این دستورالعمل تاکید دارد که حوزه آبخیز باید جامع بررسی شود. اگر قرار است مجوز معدن داده شود یا مجوز باغبانی در این طرح باید دیده شود. متأسفانه این امر دیر شروع شد.
مزیت پروژه مطالعاتی ما در مسئله زاینده رود این بود که مطالعات داده محور بودند نه مشکل محور. چرا میگوئیم داده پایه مهمتر از مشکل محور بودن است چون وقتی مطالعات بر اساس بیان یک مشکل و مسئله میشود این پرسش مطرح است مشکل از دید چه کسی؟ از دید وزارت نیرو، محیط زیست، منابع طبیعی یا کشاورزی. از همین روی جهت مطالعات میرود به سوی یک سازمان و یا نهاد و آن بخش سعی میکند خود را تبرئه کند.
مزیت پروژه مطالعاتی ما در مسئله زاینده رود این بود که مطالعات داده محور بود نه مشکل محور. داده پایه مهمتر از مشکل محور بودن است چون وقتی مطالعات بر اساس بیان یک مشکل میشود این پرسش مطرح است مشکل از دید چه کسی؟ از دید وزارت نیرو، محیط زیست، منابع طبیعی یا کشاورزی. از همین روی جهت مطالعات میرود به سوی یک سازمان و آن بخش سعی میکند خود را تبرئه کند
اما زمانی که داده محور پیش میرویم دادهها فاقد شعور سیاسی یا شعور عصبیت سازمانی است؛ بنابراین یکی از رویکردهای طرح جامع حوزه آبخیز استفاده از دادههایی است که این دادهها آنقدر وسیع و گسترده است که غالباً همه دستگاهها را پوشش میدهد.
اگر طرح جامع آبخیز بگوید برای احیای زاینده رود نباید کشت کرد نباید کشت کرد. در این زمان جهاد کشاورزی باید ورود کند و بستههای حمایتی بدهد تا مردم کمتر کشاورزی کنند یا سمت کشتهای کم آببر بروند.
پرسش دیگر این است که متولی طرح جامع حوزه آبخیز کیست؟ از نظر قانون سازمان منابع طبیعی کشور متولی آبخیزداری و آبخوانداری است. دبیرخانه آن هم در استانداری است. حال باز هم باید پرسید کدام استانداری؟ به عنوان مثال اگر طرح جامع حوزه آبخیزداری کلید بخورد دو استان با یکدیگر درگیر میشوند. بنابراین به یک کارگروه نیاز است که مستقل از استانها باشد.
این کارگروه از همه دستگاهها دعوت میکند و متأسفانه دستگاههایی مانند وزارت نیرو، جهاد کشاورزی و… در چانهزنیهای سیاسی قدرت برتر را دارند چون بالاخره در پشت مسئله منابع مالی زیادتری جابهجا میشود. برای همین احساس میشود برنامهها و طرحهایی که منابع طبیعی میدهد با اقبال زیادی مواجه نمیشود.
رئیس سازمان منابع طبیعی اسفند سال گذشته در نشست خبری عنوان کرد، حدود ۳۵ همت اعتبار مربوط به مدیریت قنوات و آبخیزداری در بودجه دیده شده که دو سوم آن تصویب شد. به این ترتیب اعتبارات از ۱.۵ همت به ۲۶ همت افزایش یافته است. بر اساس مطالعاتی که طی این چند سال داشتید راهکار احیا زاینده رود چیست؟
پاسخ را به هرم دانش ارجاع میدهم که پایه آن داده است بعد اطلاعات و دانش قرار دارد. تا زمانی که پایگاه داده درست که هر دستگاهی مکلف شود که به این پایگاه، داده وارد کند یعنی سازمان هواشناسی کشور، وزارت نیرو و… دادههای خود را به اشتراک بگذارند؛ چون خیلی از این دادهها برای تصمیمگیری جز حریم خصوصی آن سازمان محسوب شده و غالباً این دادهها را به یکدیگر نمیدهند، کار با اطمینان بیشتر جلو میرود.
امروز از هر استان یا شهرستانی بپرسید که در ۱۰ سال گذشته در این قطعه زمین چه کشتهای انجام شده هیچ داده و اطلاعاتی وجود ندارد.
در نتیجه نخست باید این پایگاه داده یکجا وجود داشته باشد که به آن زیرساخت دادههای مکانی گفته میشود که تمام نهادها باید دادههای خود را در این پایگاه به اشتراک بگذارند.
امروز از هر استان یا شهرستانی بپرسید که در ۱۰ سال گذشته در این قطعه زمین چه کشتهای انجام شده هیچ داده و اطلاعاتی وجود ندارد. در نتیجه باید یک پایگاه داده وجود داشته باشد که به آن زیرساخت دادههای مکانی گفته میشود که تمام نهادها باید دادههای خود را در این پایگاه به اشتراک بگذارند
گام دوم این است که حداقل ۶ شاخص اصلی از کمیت و کیفیت منابع آب، اقلیم، رفاه انسانی، محیط زیستی، اقتصادی و اجتماعی را انتخاب کرده و جلو برویم چون قرار است به یک پایداری برسیم.
آنها را در کنار هم قرار دهیم و ببینیم در گام نخست، بر اساس این ۶ شاخص حوزه آبخیز در حال حاضر در چه وضعیتی قرار دارد؟ شرایط خوبی دارد یا خیر؟ اگر شرایط بدی دارد در چه بخشی شرایط نامناسب دارد، در بخش اقتصادی، معیشتی، کمیت و کیفیت آب کجا شرایط نامناسب است.
ما نیاز داریم در گام اول سلامت حوزه آبخیز استخراج شود مانند انسانی که آزمایش میکند تا به لحاظ سلامتی، بدن خود را بررسی کند. وقتی سلامت هر حوزه آبخیز بیرون آمد باید دید کجا پاشنه آشیل است تا وضعیت را بهبود داد. یک زمانی اوضاع این حوزه آبخیز آنقدر بغرنج است که نمیتوان حتی به آن دست زد.
مخاطب حوزه آبخیز چه کسی است؟ استاندار. در این شرایط نباید استاندار بدون مطالعات با تمام جزئیات، یک طرح توسعهای برای یک منطقه اراده دهد چون این طرح توسعهای به آن حوزه آبخیز لطمه میزند.
بر اساس آن ۶ شاخص اگر انسان درآمدش و… خوب نباشد همه برنامهها بهم میریزد.
در گام بعدی به هر یک از این شاخصها در وضعیتی که دارند باید یک عدد بدهیم. سپس باید پیگیر این باشیم که چه عاملی سبب شده تا این پارامترها نرخ پایینتری داشته باشند؛ فرسایش آن بیشتر است، کیفیت آب آن کم شده یا کیفیت آن افت داشته است؟ سپس به دنبال احیا باشیم.
شاید لازم باشد یک جاهایی قانون بازدارندگی گذاشت. در جایی باید قانون حمایتی و در بخش دیگر تشویقی گذاشت. در ادامه در کلان قضیه آن طرح جامع روی این برنامهها سوار خواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰