نیشکر، ریشه در روستا

نیشکر، ریشه در روستا

در تاریکی شب، هنگامی که روستای «دریسیه» هنوز در خواب بود و تنها گاه‌وبیگاه صدای پرنده‌ای سکوت را می‌شکست، «محمد» با کیسه‌ای کتانی در دست، انباشته از یک کلاه، عرق‌گیر و یک پیراهن اضافه، در گوشه‌ای منتظر وانت ایستاده است.

کانگوروهای آهنینِ مزارع نیشکر

کانگوروهای آهنینِ مزارع نیشکر

«درست شبیه یک کانگورو؛ دقیق، پرقدرت، باهیبت» این را نجات آلبوغبیش، راننده نیشکری، در وصف هیمنه و ابهتِ دستگاهی می‌گوید که کارش برداشت نیشکر است. در سپیده‌دم یک روز پاییزی که گرما و شرجی خوزستان، رمقِ آخرش را می‌کِشد، آلبوغبیش، راننده باسابقه «هاروستر»، در گوشه‌ای از مزارع و نی‌های افراشته که قامتشان گاهی به سه متر هم می‌رسد، بر این ماشینِ قرمزرنگ، سوار می‌شود.